ضرورت گفت و گو؛ چرا و چگونه؟

به گزارش انتهاج، اگر بخواهیم تعریفی کوتاه و کاربردی از گفتگو ارائه دهیم می توان آن را فرآیندی تعاملی، بالنده (پیش رونده) و مبتنی بر اراده و آگاهی دانست که در مسیر دانش افزایی، کشف راه حل و یا تفاهم و دریافت مشترک قرار می گیرد.

گفتگو امری فرآیندی است بدان معنا که در بستر زمان استمرار و جریان می یابد. نتیجه پایانی، در آغاز، آشکار نیست و چه بسا حاصل این فرآیند که با هم آمیزی و جرح و تعدیل آراء و افکار همراه است با انتظارات و اعتقادات اولیه طرفین، متفاوت باشد.

گفتگو، تعاملی است یعنی آنکه مبتنی بر مشارکت مؤثر اطراف مختلف میز بوده و قرار بر تعلیم یکسویه و تک گویی نیست. علاوه بر این، تعامل، متضمن معنای همدلی و همراهی نیز می باشد.

گفتگو، بالنده (پیش رونده) است. منظور آنکه جریانی رو به جلو و در جهت پیشرفت است. در یک گفتگو به فراروی از وضع موجود می اندیشیم و قرار بر سکون و یا بازگشت به گذشته نیست.

گفتگو، مبتنی بر اراده است. بدان که اولاً اختیاری است و در ثانی تنها در صورت خواست جدی طرفین که قاعدتاً در نیاز آنها به دانش و یا راه حل ریشه دارد، مبتنی خواهد بود.

گفتگو بر آگاهی استوار است یعنی بنابر آن است که در خلال گفتگو تنها گزاره های صحیح (بر اساس مبانی روش شناسی) و مبتنی بر منطق، مورد استناد و استفاده قرار گیرد؛ چه آنکه در غیر این صورت پیشرفتی حاصل نخواهد شد و این فرآیند، منجر به نتیجه نخواهد بود.

و بالاخره آنکه گفتگو در مسیر یادگیری (دانش افزایی)، کشف یا تولید راه حل و یا حصول تفاهم و تصویر مشترک خواهد بود که در واقع، اهداف و کارکردهای گفتگو به حساب می آیند.

بنابر تعریف و تفسیری که ارائه شد، اجمالاً آموختیم که گفتگو با مذاکرات و محاورات معمول روزانه و به طور خاص با مجادله متفاوت است. در مجادله ما به دنبال اثبات نظر خویش و ساکت ساختن رقیب (و نه رفیق) هستیم و در فرآیندی واکنشی و نه همدلانه مشارکت می کنیم. مجادله، صحنه رویارویی، عصبیت و درگیری است در حالی که گفتگو پرده نمایش همدلی، بردباری و تفاهم است. گفتگو از این منظر، بدیل (آلترنانیو) جنگ است و آنگاه که روزنه ای برای ادامه فرآیند گفتگو نتوان یافت، جنگ آغاز خواهد شد.

براین اساس اگر امروزه در صحنه بین المللی و یا در فضای داخلی شاهد انواع درگیری هستیم ریشه در آن دارد که به دلیل توفق (برتری) منافع فردی بر مصالح عمومی و حکومت هوس ها، هر طرف تنها سعی بر اثبات خویش دارد و مجال و مسیری برای شنیدن دیگران باقی نگذارده است.  گرایشی به گفتگو وجود ندارد چراکه اراده ای معطوف به دانش و فضیلت و تعالی (فراروی) موجود نیست.

آری، درخت گفتگو در جویبار اخلاق ریشه دارد و گفتگو تنها در فضایی آراسته به فضایل اخلاقی نظیر آزادی، اعتماد، صداقت، خردورزی، فروتنی، احترام، حرمت و کرامت انسان می تواند بزرگ شود و ببالد. بنابراین برای ترویج فضا و فرهنگ گفتگو در اجتماع باید برای گسترانیدن اخلاق در آن جامعه کوشید.

مهمتر از همه آنکه باید بدانیم برای دعوت به فضیلت و اخلاق باید به این صفات آراسته بود. اخلاق را نمی توان با سخن منتشر ساخت  و هیچ تبلیغی مانند عمل، برای ترویج اخلاق مؤثر نخواهد بود. کتاب کریم در این مقام می گوید: لم تقولون ما لا تفعلون (سوره صف، آیه دوم) و امام صادق ع مروی است که فرمود: کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم (مردم را با غیر از زبان (به راه صواب) دعوت کنید) آری، گفتگو معلمی چون سقراط می خواهد که با ایمان و اراده، مبلغ و مدافع گفتگو بود و آخر الامر جان شیرین خود را میزبان شوکران شهادت ساخت.

گفتگو، گوهر گمشده جامعه امروز ماست و ما را از حل مسائل در داخل، تفاهم و فراوری باز می دارد. جامعه ای که از گفتگو عاجز است به میدانگاه تخاصم (به جای تفاهم) و تفرق (به جای تفاهم) و افتراق (به جای اتحاد) تبدیل خواهد شد. و آیا ما امروزه اینچنین نیستیم؟.

«به قلم علی اکبر قیومی ابرقویی»